Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-06@00:49:34 GMT

بوسه جراح نجف‌آبادی بر پیکر بدون سرِ پسر

تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۷۷۳۲۶

بوسه جراح نجف‌آبادی بر پیکر بدون سرِ پسر

«در عملیات رمضان خبر شهادت فرزندش، مجید در بین بچه‌ها پیچیده بود. در همان عالم نوجوانی به خاطر کنجکاوی خاصی که داشتم، برایم خیلی جالب بود که عکس‌العمل دکتر را موقع شنیدن خبر شهادت فرزندش ببینم. به همین جهت شدیداً رفتار او را تحت‌نظر داشتم...»

به گزارش خبرنگار ایمنا، محمد رستمی متولد دومین روز از مهرماه ۱۳۴۷ در شهرستان نجف‌آباد و فارغ‌التحصیل تاریخ اسلام در مقطع دکترا است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او که در تمام سال‌های بعد از اسارت، کار فرهنگی و پرورشی را در اولویت اصلی برنامه‌هایش قرار داده، سال‌ها به عنوان استاد و ریاست دانشگاه‌های پیام‌نور در چند شهرستان استان اصفهان فعالیت کرده و هم‌اکنون مشغول کتابت چند کتاب درخصوص خاطرات اسارت خود و برادرش است.

دو کتاب به نام‌های «معماری اصفهان در زمان صفویه» و «نقش یهود در صفین» از این رزمنده دفاع مقدس منتشر شده‌است. او از کلاس دوم راهنمایی یعنی ۱۴ سالگی با حضور در جبهه و درنهایت اسارت در سال ۱۳۶۲ و در عملیات خیبر، سال‌های نوجوانی و جوانی را صرف دفاع از میهن و اسلام کرده است. رستمی در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا به روایت بخشی از خاطرات دوران نوجوانی خود پرداخته است.

سد سلیمانیه در تیررس توپخانه

من در عملیات والفجر ۴ نیز شرکت داشتم. این عملیات با حضور لشکر نجف اشرف، عملیات موفقی بود. در خاطر دارم که پس از پیش‌روی، به سمت ارتفاعات کانی‌مانگا پیش رفتیم و به پنج‌وین رسیدیم، به‌طوری که برد توپخانه نیروهای خودی به سد سلیمانیه عراق هم می‌رسید، به همین دلیل می‌توانستیم با استفاده از این موقعیت و هدف قراردادن سد خسارت زیادی به شهر سلیمانیه و مناطق اطراف وارد کنیم و ضربه سختی به دشمن بعثی وارد کنیم، اما امام (ره) همیشه تاکید داشتند که آسیب رساندن به مردم غیر نظامی اصلاً در دستور کار جنگ نیست. برای جلوگیری از آوارگی یا کشته شدن مردم عراق از این کار صرف‌نظر شد و شاید همین مسئله یکی از دلایل علاقه مردم عراق به ایرانی‌ها باشد.

پزشک متبحر لشکر نجف اشرف

ما یک پزشک سرشناس و قدیمی به نام «دکتر محمدعلی ابوترابی» در نجف‌آباد داشتیم، او یکی از جراحان قدیمی این شهر بود که هم در کار درمان خبره و ممتاز و هم در انسان‌دوستی، جهد و ایمان نمونه بارزی بود. همیشه حق ویزیت بیماران در مطب او یک دهم سایر پزشکان بود. وی در لشکر نجف اشرف به عنوان دکتر و البته جراح، تقریباً از اوایل جنگ، همیشه حضور پررنگی داشت. در درمانگاه لشکر که اتفاقاً درمانگاه مجهزی هم بود، برای درمان رزمندگان از هیچ کاری دریغ نمی‌کرد.

او خیلی زبر و زرنگ و متبحر بود. در لحظات سخت عملیاتی که تعداد مجروحان بالا بود، به هر طریق ممکن به مداوای رزمندگان می‌پرداخت.برخی را فوری و سرپایی مداوا می‌کرد و عده‌ای را که حالشان وخیم‌تر بود، در حدی که می‌توانست سرپا نگه‌می‌داشت تا برای ادامه درمان به شهرهای بزرگ‌تر منتقل شوند. در عملیات رمضان خبر شهادت فرزندش، مجید در بین بچه‌ها پیچیده بود. در همان عالم نوجوانی به خاطر کنجکاوی خاصی که داشتم، برایم خیلی جالب بود که عکس‌العمل دکتر را موقع شنیدن خبر شهادت فرزندش ببینم. به همین جهت شدیداً رفتار او را تحت‌نظر داشتم.

بالاخره پیکر پسرش را که به دلیل اصابت خمپاره، سری در بدن نداشت، برای بدرقه آوردند. دکتر با همان لباس سپید طبابت بر بالین پسرش حاضر شد. او را بوسید. گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»، اشک رهایش نمی‌کرد. مدتی درنگ کرد. به سختی برخاست و دوباره برای ادامه مداوای مجروحان به درمانگاه رفت. هر چقدر به او اصرار کردند که به دنبال پیکر پسرش برود، قبول نکرد و به کارش ادامه داد. شاید این تفاوت جنگ‌هشت ساله ما با سایر جنگ‌های دنیا باشد و از همین جهات این دفاع، دفاع مقدس نامیده می‌شود، در سایر نقاط دنیا به محض اعلام فراخوان برای جنگ همه فراری می‌شوند، اما اینجا قضیه متفاوت و برعکس بود.

فراگیری دوره‌های رزمی در دهلران

برای اعزام به مناطق جبهه جنوبی در دهلران به فراگیری دوره‌های رزمی پرداختیم.دوره‌های مختلفی از دوره‌های نظامی و رزمی گرفته تا دوره‌های چتر بازی. در اسفند ماه سال ۶۲ با همان هم‌کلاسی‌های قدیمی در حالی که بیشتر از ۱۵ سال نداشتیم، برای شرکت در عملیات خیبر رهسپار مناطق جنوبی شدیم. طاقت و تحمل بچه‌ها در این عملیات نیز جای تعجب و حیرت داشت. دوستم مجید آسفی اکثراً با من همراه بود. خاطرم هست که او به خواندن قرآن علاقه بی‌حدوحصری داشت. بعد از دویدن‌های طولانی در گریزگاه‌هایی که مجبور بودیم تا پای جان شتاب کنیم، وقتی در شیار یا حصاری برای نفس گرفتن و استراحتی کوتاه می‌ایستادیم، او فوری قرآن کوچکی را که همیشه همراهش بود درمی‌آورد و شروع به خواندن قرآن می‌کرد. همه با هم می‌دویدیم و فرار می‌کردیم.مجید به اندازه چهار نفر با من فاصله داشت. خیلی حواسم به او بود که مبادا از ما جدا شده و دور بیافتد. ناگهان صدای تیر آمد، برگشتم، دیدم تیری به شکم مجید اصابت کرده است. نشستم و او را در بغل گرفتم. او شهید شد و من نمی‌توانستم او را تنها بگذارم. همه می‌دویدند، اما من در آن لحظه‌های سخت نشسته بودم، تا اینکه برادرم به زور مرا از جایم بلند کرد و به راهمان ادامه دادیم. جمعی از دوستان صمیمی‌ام شهید شدند. من و برادرم و جمعی دیگر از هم‌رزمان و رفقا اسیر شدیم و بعد از تحمل هفت سال اسارت به وطن بازگشتیم.

کد خبر 618287

منبع: ایمنا

کلیدواژه: دفاع مقدس رزمنده دفاع مقدس جنگ تحمیلی خاطرات جنگ تحمیلی عمليات والفجر4 عملیات خیبر دانشگاه پیام نور شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق خبر شهادت فرزندش

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۷۷۳۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پیغام شهاب زاهدی از ژاپن برای یک نفر: عیسی گل بزن!

به گزارش "ورزش سه"، یکی از نقل و انتقالات عجیب لیگ ایران در پنجره زمستانی برای شهاب زاهدی و پرسپولیس شکل گرفت. مهاجم پرسپولیس که از حیث آماری شرایط خوبی را در این تیم دنبال می‌کرد و یکی از مدعیان کفش طلای این فصل محسوب می‌شد، در پنجره زمستانی تصمیم به جدایی از سرخپوشان گرفت و راهی لیگ ژاپن شد. آویسپا فوکوئوکا که پیش از این تیمی ناشناخته برای ایرانی‌ها در لیگ ژاپن شناخته می‌شد این روزها اما به واسطه عملکرد شهاب زاهدی و گل‌های پیاپی او در صدر اخبار ورزشی ایران قرار دارد. نمایش خیره کننده او در بازی آخر و گلی 70 متری باعث شد تا دقایقی با او به گفت‌وگو بپردازیم.

این روزها نام تو بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاده و گل‌هایی می‌زنی که هواداران پرسپولیس انتظار زدن آن در دوران حضورت در این تیم را می‌کشیدند. 
والله، درست می‌گویید اما چند گلی که برای پرسپولیس زدم فکر کنم گل‌های خوبی بود و اگر تعدادش کم بود به عوامل زیادی بستگی داشت. کدام مهاجمی است که دوست نداشته باشد گل بزند مخصوصا تیمی که در آن از بچگی رشد کرده و به آن تعلق خاطر دارد. اما یک‌سری فاکتورها بستگی دارد. مسائل سخت‌ابزاری خیلی تاثیرگذار است. شما باید در شرایط خوبی تمرین کنید و در ایران شرایط متفاوت است.

اما هنوز این سوال وجود دارد که چه شد آویسپا فوکوئوکا را به‌عنوان مقصد خودت انتخاب کردی؟
دلیل انتخاب این تیم بود چیزی جز پیشرفت نبوده و خدا را شکر که در چند هفته‌ اخیر نشانه‌هایی داشته و نیت من مشخص شده. هم برای خودم و هم کسانی که فوتبال را دنبال می‌کنند بعد از عملکردی که داشتم این موضوع و دلیل انتخابم مشخص شده است. خودم وقتی اینجا آمدم متوجه شدم، از زمان حضورم در اوکراین که شاید چهار سال باشد، این تیم مرا رصد می‌کرد اما هیچ وقت شرایط فراهم نشد. دلیل آن هم این بوده که هیچ وقت گزینه اول آنها نبودم و روی من به‌عنوان گزینه دوم نظر داشتند. اما اکنون شرایط فراهم شده و وقتی آمدم آنها هم گفتند چند سالی است که عملکردت را دنبال می‌کنیم و امسال این شرایط رقم خورد.

درباره این تیم توضیح می‌دهی؟ به‌ هرحال برای فوتبال‌دوستان ایرانی قطعا جزء نام‌هایی بود که کمتر شنیده بودند. 
آویسپا فوکوئوکا تیمی نوپا است و حدود 10 سال است که به لیگ برتر آمده اما از زمان حضورش روند رو به رشدی را دنبال کردند و بهترین جایگاهی که در جدول به دست آوردند فصل گذشته بود که در لیگ هفتم شدند و قهرمان حذفی شدند. این بهترین عملکرد آنها بوده و تیمی در حال رشد هستند و خیلی جدی کار می‌کنند و از زمان حضورم متوجه شدم چه پشتکاری دارند نسبت به اهداف خودشان تا رشد کنند.

آیا تیم متعلق به بخش خاصی از جامعه است؟
تیم برای شهری در جنوب ژاپن است و سومین شهر بزرگ ژاپن است. تیم‌ها اینجا همه اسپانسر خصوصی دارند و هواداران تیم ما هم برای همین شهر هستند و برای هر بازی حدود 10 هزار یا بیشتر هوادار به‌صورت میانگین داریم. تنها تیم لیگ برتری شهر ما هم هست. واقعا هواداران فوق‌العاده‌ای هستند و در بازی‌هایی که عقب بودیم نیز اینقدر با احترام حمایت و تشویق می‌کردند که خودم شرمنده می‌شدم!

نکته جالب توجه اما همچنان آمادگی توست. اینکه خیلی زود با لیگی متفاوت هماهنگ شدی.
زمانی که اینجا آمدم حدود نیم فصل بود که در شرایط بازی در پرسپولیس بودم و اینجا هفته سوم به تیم اضافه شدم و از نظر بدنی و ذهنی جلوتر بودم. قطعا این موضوع تاثیر داشت. از نظر نوع بازی اولین تیمی که در اوکراین بازی کردم با شکل کنونی این تیم شباهت زیادی داشت و متکی به کار تیمی بودند و اینطور نبود که به ستاره اتکا کنند. من از قبل آشنایی نسبت به این سیستم داشتم و آن تجربه به من کمک کرد.

و واکنش‌های خوبی نیز در رسانه‌های این کشور و فضای مجازی آن در خصوص تو شاهد هستیم. البته در ایران این عملکردت منتقداتی نیز به‌خصوص از سمت هواداران پرسپولیس داشته‌اند و آنها به نوعی معتقدند در این تیم مطابق انتظار نبودی!
درباره واکنش‌های مثبت باید بگویم خیلی خوشحالم که حداقل عملکرد خوبی داشتم و توانستم باعث شوم که پرچم کشورم بالا نگه داشته شود و این حس فوق‌العاده‌ای به من می‌دهد. درباره انتقادات هم تا حدی غیر منطقی است و قطعا عملکرد خوبی داشتم که پیشنهاد به دست آوردم. اینطور نبوده که عملکرد خوبی نداشتم و اکنون با پیشنهاد خارجی مواجه بودم و این منطقی نمی‌تواند باشد. من در هر تیمی که حضور داشتم بیشترین تلاش را می‌کردم تا بهترین عملکرد را داشته باشم. اما از آنجایی که پست مهاجم به شکلی است که بستگی به گلزنی دارد، شما نیاز به تجربه و شرایط مناسب برای گلزنی دارید. فکر می‌کنم این کاملا طبیعی است که شما هر چقدر به سمت آینده می‌روید عملکرد بهتری دارید چون تجربه بیشتری دارید و بیشتر بازی می‌کنید. من همیشه برای هواداران پرسپولیس احترام قائل هستم چون خودم را جزئی از این تیم و هواداران می‌دانم و در تمام دقایق که افتخار حضور در این تیم را داشتم سعی کردم بهترین اتفاق را شکل دهم تا موجب خوشحالی آنها شوم.

فکر می‌کنی این تیم (پرسپولیس) در فاصله پنج هفته مانده به صدر و در کورس با استقلال قادر به کسب قهرمانی باشد؟
با توجه به شرایطی که اکنون پرسپولیس دارد امیدوار هستم و به نظرم شانس زیادی برای قهرمانی دارند. فوتبال است و هزار اتفاق غیر قابل پیش‌بینی. اگر بچه‌ها از پتانسیلی که دارند به بهترین نحو استفاده کنند قطعا امیدوارم اتفاقات خوبی بیفتد و شاهد این باشیم که جشن قهرمانی به رنگ قرمز شکل بگیرد.

بازی‌های پرسپولیس را الان دنبال می‌کنی، با توجه به شرایط زمانی و تمرینی؟
صد درصد دنبال می‌کنم. نه الان که قبل از حضورم در تیم هم همیشه بازی‌های پرسپولیس را به‌عنوان هوادار آن دنبال می‌کردم. این هفته هم با نساجی بازی داریم یا دارند. تیمی که در بازی رفت تک گل سه امتیازی زدم. امیدوارم در این بازی هم همه بچه‌ها و خصوصا عیسی موفق باشد. عیسی شرایط خوبی دارد و با توجه به پستی که دارد مسلما انتظارات از او بالاست و قلبا برای او آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم بتواند به تیم کمک کند و باعث بردهای پیاپی تا قهرمانی شود.

تو در دوران حضور کوتاهت در پرسپولیس هفت گل زدی و سهم 15 امتیازی تا به اینجا داشتی. قطعا اگر اتفاقی که انتظارش را داری (قهرمانی پرسپولیس) بیفتد، تو هم سهمی در آن خواهی داشت؟
درست است الان عضو تیم آویسپا فوکوئوکا هستم اما به‌عنوان هوادار این تیم انتظار بهترین اتفاقات را برای پرسپولیس و هوادارانش دارم. اینکه هواداران خوشحال شوند برایم با ارزش‌ترین چیز است و قطعا هیچ لذتی بالاتر از این نیست که پرچم پرسپولیس بالاتر از همه پرچم‌ها قرار بگیرد.

چه چیز در ژاپن برای تو جالب بوده. سفری طولانی به این شهر داشتی و از شرایط غذایی راضی هستی؟
بله، حدودا 12 ساعت مسیر از تهران تا اینجا بود. از ایران به قطر، از دوحه به اوساکا و در نهایت فوکاکا سفر کردم و خیلی مسیر عجیب و طولانی بود. خسته کننده بود اما جذاب. ژاپن هم مطابق انتظار و چیزی که شنیده بودیم همه چیز بر پایه نظم و احترام است. احترام و نظم واقعی! البته سبک زندگی خودم هم همیشه به این شکل بوده و به نظم توجه داشتم و راستش را بگویم در ایران کمی دچار تغییر شده بود! (باخنده). اما اینجا واقعا یک چیز عجیب در بحث نظم و احترام است. در خصوص شرایط تغذیه هم مشکلی نیست. اینجا به شدت تغذیه سالمی دارند و جزء با کیفیت‌ترین غذاهایی است که در یک کشور تجربه کردم. از نظر زبان هم مشکل خاصی نیست و باشگاه علاوه بر آپارتمان و اتومبیل شخصی که در اختیارم قرار داده، مترجم هم دارم و مشکلی وجود ندارد. در این مدت هواداران این تیم هم به من خیلی لطف دارند و احساس دو طرفه‌ای به همدیگر داریم و سعی می‌کنم با عملکردم پاسخ محبت آنها را بدهم و برخورد آنها واقعا فوق‌العاده است.

اما گلی که زدی فوق‌العاده بود و شاید کاندیدای اول جایزه پوشکاش شود. چطور تصمیم به زدن آن ضربه گرفتی؟
قبل از اینکه در آن موقعیت قرار بگیرم باور کنید به آن فکر کرده بودم. چون تیم حریف مالکیت بیشتری داشت و بارها به دروازه‌بان آنها نگاه کرده بودم که به واسطه جلو آمدن تیمش، از دروازه فاصله زیادی گرفته بود. پنج دقیق قبل از گلی که زده بودم تمام این اتفاقات را در ذهنم مرور کرده بودم و خوشحالم که توانستم آنها را به نتیجه برسانم.

ویدئو: 331742

دیگر خبرها

  • کلوپ: لیورپول امشب را خیلی دوست داشتم
  • پیغام شهاب زاهدی از ژاپن برای یک نفر: عیسی گل بزن!
  • داورزنی: وطن پرستی ویژگی اصلی استاد اسکویی بود
  • محکومیت پزشک جراح برای دریافت اضافه بها
  • ماجرای هدیه و نامه شهید زاهدی به رهبر انقلاب چه بود؟
  • پیکر مطهر شهید تازه تفحص عملیات «خیبر» در باقرشهر تشییع شد
  • بوسه همسر ستاره استقلال بر دستان او + عکس
  • جهش تولید با کارگران بدون دغدغه معیشتی محقق می‌شود
  • فرمانده کل قوا از وضعیت موجود رضایت مطلق ندارند
  • برگزاری اردوی جهادی سلامت در سروستان